
پسره او بیب من نمیخوام گوه بخورم ، من میخوام تو رو بخورم
اداشو د آورد و رفتم دفتر مدیر و استفا دادم
من دختری نیستم که به خودم با حرف چند تا پسر fuckبخوام استفا بدم
رفتم اتاق کارکنان و لباسام رو عوض کردم و به سمت خونه حرکت کردم
خونه
در باز کردم و وارد شدم رفتم و روی مبل نشستم زندگی برام خسته کننده شده
راستی من خونه ی یوما که باهم زندگی میکردیم رو بعد از اون اتفاق fuck نتونستم توی اون خونه زندگی کنم
خونه ای که پر از صدای خنده های یک فرشته بود و الان اون فرشته دیگه کنارم نیست
یوما یک فرشته بود و به زمین آمده بود ولی چون بهشت بدون اون بد بود فرشته ها اون رو دوباره به بهشت بردن
یوما
یوما الان داری منو میبینی ؟ یوما چرا ترکم کردی ؟ جز تو کسی رو داشتم ؟دنیا کم برام سختی ایجاد کرده بود ؟ کم درددد کشششیییدددممم ؟ ککککممم بووود. ؟
باهمین فکرا و دردهای که کشیدم خوابم برد
۵ ساعت بعد
از خواب با سر درد زیادی بلند شدم چشمام پف کرده بود ساعت ۱۰ بود پشمام یعنی ۴ ساعت اینجوری خوابیدم
حوصلم سر رفته بود پس تصمیم گرفتم برم بار
رفتم داخل اتاقک و یه اریش لایت کردم و لباسم رو عوض کردم و از خونه زدم بیرون .وسط های راه نگاه های عجیب. مردم رو روی خودم حس میکردم و این مو ضوع کمی آزارم میده پس هندزفری رو در آوردم و آهنگ رو پلی کردم
توی بار
..........
بچه ها معذرت میخوام این چند روز یا ماه چیزی نذاشتم از این بعد بیشتر میزارم حمایت لطفاً
شرط پارت بعد
۱ لایک
تصمیم گرفتم برم بار