فیک کوک سرنوشت پارت 12

تام کارای امارت رو انجام دادم دیدم ساعت۵:۳۰هست به سمت اتاقم رفتم و ساعتم رو روی ۶:۲۰تنزیم کردم و گرفتم خوابیدم 

چند دقیقه بعد

با به صدا درآمدن ساعتم از خواب بیدار شدم رفتم حموم و  بعد از چندیقه کار های لازم انجام دادم آمدم بیرون یه حوله تنم بور که سینه هام و نصف روناک رو پوشنده بود در حموم رو که باز کردم دیدم کوک نشسته سر تخت و لایه نیشخند داره نگام میکنه 

+ جججیغغغغغ .سریع درو بستم و گفتم تو اینجا چی کار میکن 

_ آروم باش گوشم کرشود 

+برو بیرون 

_ بد شود انتظار داشتم لوخت بیای بیرون 😏 ولی به هر حال لباس گذاشتم سرتخت ،دفه بدی حالا بدنت رو میبینم 

وسریع رفت بیرون اوفف امیدوارم چیزی ندیده باشه 

رفتم سر تخت لباس رو برداشتم کمی باز بود ولی خیلی خوشگل بود دوجف کفش هم بود لباس رو پوشیدم کفشام رو پاک کردم موهام هم خوشک کردم رفتم سر میز آرایشم دیدم دو جفت گوشواره هم هست ولوو خیلی خوشگل بود انداختمشون ویه میکاپ شیک و زیبا ولی نه خیلی قلیز کردم رفتم بیرون که کوک رو لایه کت و شلوار مشکی دیدم خیلی جذاب بود وقتی من رو دید همینطوری خوشکش زده بود گفت کوک ،کوک بریم 

حدود ۱۰ بار صداش کردم تا به خودش آمد گفتم بریم دیگه یه ساعت دارم صدات میکنم  ،،حالا خوب شدم 

_ از اونجایی که دوست دختر جون جونکوک هستی بایدم خوب باشی 

+اوکی بریم 

.........

عکس لباس،کفش،ارایش،و گوشواره های آت رو میزارم