ک دیدم پشتش سمت من یا در گوشاش روهم با بالشت گرفته و خوابه . یعنی صدامون آمده .اصلا مهم نیست. رفتم صداش کردم ات ات بیدار نشد بالشت و از رو گوشاش و داشتم کرم درونم فعال شده بود بخاطر همین گفتم : اگر تا ۳بشمارم بیدار نشی باکره بودنت را از دست میدی .😏

_ ۱

_۳ 

داشت بیدار می‌شد که گفتم دیگه دیره و روش خیمه زدم از ترس سفید شد 

+چیکار می‌کنی از روم  بلند شو  

_تا الان رابطه داشتی؟

+ ن ننه چطورر 

_او پس این  اولین رابطه‌ای هست که انجام میدی 

+تو که نمی خوای .یهو  با یک دست دستام رو بالای سرم گرفت دیگه هیچ راهی نبود خدایا خودت کمکم کن 

_چرا می‌خوام😏

داشت دکمه لباسم رو با اون یکی دستش باز میکرد دکمه دوم بود کمی از سینه هام معلوم بود که از شانس خوبم و کمک خدا تلفنش زنگ خورد 

_اهه لعنتی شانس آوردی 

از زبان ات

خدایا مرسی خیلی دوست دارم از اتاقم رفت بیرون سریع دکمه های لباسم رو بستم موهام که انگار برقه گرفته رو شونه کردم یه تینت  زدم و رفتم پاین تا آب بخورم که دیدم جناب کوک سر مبل که پشتش به من هست نشسته و داره با تلفن صحبت میکنه .به جهنم رفتم یه لیوان آب برادشتم داشتم می‌خوردم آب هنوز توی دهنم بود برگشتم که کوک رو دیدم و هرچی آب توی دهنم بودم ریخت روی صورتش کمی عقب رفت بعد با دستاش آب رو از جلوی صورتش کنار زد سریع گفتم : ممن معذرت می‌خوام ولی تقصیر شماهم بود که پشت من بدودید 

_الان شد تقصیر من اجب روی داری 

+بله شد تقصیر شما 

_میدونی اگر همه خدمتکارا این طوری بتمن حرف بزنن عاقبتشون مرگ هست . معلوم بود ترسیده برای همین گفتم :ولی نمیخوام بکشمت بجاش باید برام یه کاری بکنی 

+چ چیکار کنم 

_دوستم یه مهمونی داره که منم دعوت کرده و توی این مهمونی هرکی  باید با دوست دخترش بیاد و تو بیاد جای دوست دختر من بیای به اون مهمونی 

+چیی ، خوب چرا با دوست دخترت یا با اون دختری که دیروز آمده بود نمیری 

_اون دیگه دوست دخترم نیست اون فقط نیازم رو برطرف می‌کنه که دیگه اونم نیست 

+اگه من کمکت کنم توی یه کاری برام می‌کنی 

_ آره ولی آزادت نمیکنم 

+باشه اون نیست ،فقط مهمونی کی هست ؟

_فردا شب ساعت ۹ من تا ساعت ۶ بیرونم خودم برات لباس و کفش میخرم بعد دوتای باید باهم آماده باشیم 

+اوکی 

(فردا ساعت ۵:۳۰) 

 از زبان ات ....  

امیدوارم خوشتون بیاد و من ممنون میشم که اون قلب رو قرمز کنید بخاطر کسی که دوسش دارید❤️❤️