(سلام 

از همتون به خاطر اینکه این چند روز فعالیتی نداشتم به شدت معذرت میخواهم سرم مشغول امتحانابود و از الان سعی میکنم پارت های بیشتری بزارم ❤️)

رسیدم به بار وارد شدم و رفتم تا لباس اونجا رو بپوشم یه میز ۴ تا پسر و ۲ دختر نشسته بودن و گفتن برم پیششون تا سفارش بگیرم 

یویی سفارشتون 

یکی از پسرا ۶تا شامپاین و ۶ تا ویسکی 

۲ تا دخترا  اااووو با با جنتلمن 

تو دلم به تمام این بدبختا کلی خندیدم البته تو روشونم میتونم این کارو انجام بدم ولی حوصله ندارم

رفتم و سفارشاون رو تحویل دادم 

ساعت ۱ شب 

خیلی خسته بودم آخه درک نمیکنم این مردم چه طوری میان ساعت ۱ مست کنن یا برن ۲ ساعت تو اتاق س.ک.س بکنم پپووفف تحمل کن تو میتونی 

ساعت ۲ 

اخخخیییششش خخخوونهه من دارم میام. 

بااینکه خیلی دوست داشتم بدوم و برم خونه روی اون تخت نرم و خنک و و فقط با سوتین و شورت باشم و پتوی گنده نرم رو بندازم رو خودم ولی پاهام جون نداشت که یاری کنه 

داشتم به فکر لخت خوابیدن رو تخت و اینا فکر میکردم که صدای شنیدم صدای وحشتناک و بزرگی که باعث شد بترسم 

صدای غار و غور شکمم (داش انتظار نداشتی که بگم صدای هیولای بزرگی)

وایی خداااا الان تمام رستوران بین چه کار کنم وای وای وای 

به حضار جور سختی رسیدم خونه دویدم به به سمت یخچال پریدم و هرچی دمه دستم بود رو فرو کردم داخل دهنم (ذهن های مریض😈😈🌚🤌)اخیش داشتم میموردما (من کثیفم شما پاک باشید 🗿) دویدم و رفتم سمت تخت و پریدم بغلش

میدونید من واعا میتونم با تختم ازدواج کنم (🤝)لباسام رو درآوردم و پتو رو رو خودم کشیدم و به خواب رفتم 

فردا ساعت ۳ 

بیدار شدم به ساعت نگاه کردم پشمام ساعت ۳ عجب بازم. غار غور شکمم رفتم غذا خوردم و کم کم آمده شم برم بار 

۱ هفته بعد 

............. 

اگه کم بود معذرت  و ببخشید فعالیت نداشتم 😞امیدوارم این پارت و دوست داشته باشید 😊

شرط 

۲ لایک 

۱ نظر 

دددووسستون داررررمم 

 

سسساااارررااانننگهههه ❤️❤️❤️❤️💜