زندگی پر ماجرا پارت ۴

 

رفتیم داخل بوی الکل همه‌جا بود رفتیم نشستم یه جا و یوما چهارتا ویسکی سفارش داد تعجب کردم چرا چهارتا کارسون رفت از یوما پرسیدم 

بویی چرا چهار تا

یوما که حسابی مست بشیم

یویی و بعد 

یوما تکیه داد و گفت خوب شاید بعدش که حسابی مست شدیم بریم تو اتاق و عشق بازی کنیم

یویی عجب

یوما یه ویسکی برداشت و داشت میخورد منم یکی برداشتم وداشتم می‌خوردم به لحظه حالم بد شد به یوما گفتم زود میام اونم گفت مراقب باش

رفتم توی سرویس داشتم بخودم یکم آب میپاچیدم که یه مرد وارد دسشوی شد مست مست بود آمدم رد بشم ک دستم رو گرفت و چسبوندم به دیوار داشت لبام رو میجوید داشتم سعی میکردم فرار کنم داشت لباسامم رو در میآورد تقریبا سر سینه هام که بزرگ و قلمبه بود معلوم بود که مرده به عقب کشیده شد و مشت کسی توی صورتش قرار گرفت دیدم یه مرد زدش مرده بهم نگاه کرد بعد به نصف سینم که آمده بود بالا سریع لباسم رو درست کردم و تشکر کردم و رفتم بیرون رفتم سمت میزمون که دیدم یه دختر رو پای یوما نشسته بود خودش رو خیلی می‌مالید منم که دیدم خیلی تحریک شده بود رفتم سمتش و گفتم برو عشق کن و یه چشمک بهش زدم دختر فکر کرد دوست دخترشم و سریع از رو پاش بلندشد یوما سیع  بلندش کرد و باهم وارد اتاق شدن 

از زبان یوما ........

یکی از شرط های پارت قبل رو خدمت کامل کردم ولی چون این یکی یه شرط آسون هست لطفاً انجام بدید 

شرط پارت بعد

۲لایک 

1نظر