فیک کوک سرنوشت پارت ۲۰

 

#ببخشید طول کشید 

_زدم روی دیکش و گفتم نه بابا داشتی حال میکردی حالا چطور بود😏😈

#خوب و تنگ 😈,تو چی ؟

_خوب بود وسینه های سفید و گنده ای داشت 

#مال منم 

_تو بوسیدیش 

#اره ولی تو از کجا می‌دونی 

_امدم بهت خبربدم  دیدم صدا های میاد و بعد همه صدا ها قع شد و صدای مالید شدن چز  درازی به داخل چیز یا کسی میامد😏

#بیشعور

_😄 راستی نگفتی چجوری بهش بگم

#اها ببین میریم  کنار دریا و توی ساحل  یه میز می‌زارم و با چرغ ورود ا ت رو مشخص میکنیم 

_همه اینا اوکی اما چجوری ات رو بیاریم ؟

#اونش با من 

از زبان ات

وقتی کوک و تهیونگ رفتم قلبم داشت میامد توی دهنم نکنه من من عاشق کوک شدم نه نه امکان ندارد ولی ولی با این احساس های که من دارم انگار همینجوریه ولی باید از یه نفر به پرسم ولی از اونجایی که کسی اینجا نیست باید از تهیونک کمک بخوام آره تنها راهم همینه 

یک ساعت بعد

غذا رو آمده کردم و میز رو چیدم کمی از غذا رو برای خودم ریختم و خوردم ایول ات چه دست پوختی داری تو دختر دیدم زنگ در خورد رفتم باز کردم دیدم کوک و تهیونگ آمدن  

#وااووو چه بوی خوبی میاد 

_اوو آره راست میگه 

+خوب دوکبوکی درست کردم با کیمچی  میخواهید براتون بریزم 

#البته 

+باشه . براشون غذا ریختم تهیونگ وقتی اولین قاشق رو خورد روبه من کرد و گفت

#ایول دختر چقدر خوبه 

_راست میگه 

+خوشحالم که خوشتون اومده فعلا شب بخیر

#شب بخیر

_شب بخیر

فردا صبح ساعت ه۸ از زبان ات

بلند شدم رفتم دستشویی و کار های لازم را انجام دادم آمدم بیرون موهام رو شونه کردم ولی باز گذاشتم کمی تینت زدم و رفتم پاین دیدم که.......

❤️💜