
سلام من ات هستم دختر زیبا باهوش ولی شیطون زندگی من خیلی عجیبه و همه این ها از ۲۱سالیگی شروع شده پدر من قرض های زیادی داشت ولی مادر و پدرم برای پرداخت بدهی هردو کار میکنند یک روز یک مردی وارد خونه شد بنظر میرسید یکی از طلبکار های پدرم باشه چون مادر و پدرم خیلی خوب و با احترام باهاش صحبت میکردند من خیلی آروم رفتم پایین و خیلی با ادب سلام کردم که یهو همون مرد گفت....
میدونم جای بدی کات کردم ولی لطفاً دنبال و لایک کنیید