
#برو یکی رو بپوش بیا تا من نظر بدم
+ اوکی .یکی چشمم رو گرفت رفتم توی اتاق پروف و پوشیدمش به نظرم خیلی خوب بود رفتم بیرون
#نه نه اصلأ خوب نیست خیلی بازه
+اما من به نظرم خیلی خوب
#من یه چیزی میدانم که میگم بده دیگه
+اوکی ،پس خودت بیا انتخاب کن
#باشه ،اممم آها اون عالی هست
+مطمئن هستی
#اره بابا تو فقط بپوش
+اوکی.رفتم پوشیدم آمدم بیرون
#واوو این عالی هست
+اما خیلی تنگ هست دارن خفه میشم نمیتونم راه برم
#خوب خودت یکی انتخاب کن
+البته. داشتم دنبال یه لباس خوب میگشتم که یکی خیلی خوب بود رو به فروشنده گفتم: ببخشید میشه اون رو بهم بدید
فروشنده:البته
بهم دادش رفتم پوشیدم از این خیلی خیلی خوشم آمد رفتم بیرون به تهیونگ نشون بدم وقتی منو دید دهنش وا مونده
+خوب شدم
#همین عالی
+نظر منم همین هست
#فقط میدانی من از یه چیزی میترسم
+چی؟🧐
#از اینکه عاشقم بشی
+کی من البته که نه برو کمتر نمک بریز نمکات تموم میشه
#البته . رفتیم حساب کردیم رفتیم سوار ماشین شدیم و کمی جلو تر پیش یه پاساژ دیگه نگه داشت
+حالت خوبه !
#معلومه بیا بریم داخل
+اوکی رفتیم داخل کلی کفش بود واااوووو دهنم وامونده بود
#برو یکی رو انتخاب کن
+باشه .داشتم همینطور به کفش های پاشنه بلند نگاه میکردم که یه کفش چشمم رو گرفت رفتم به تهیونگ نشون دادم اون خوشش آمد و حصاب کرد آمدیم بیرون سوار ماشین شدیم و به سمت عمارت رفتیم وقتی تهیونگ پیاده شد رفتم سمتش و محکم بقلش کردم
+مرسی که اینارو برام خریدی
#خواهش میکنم .بعد موهام رو ناز کرد
ازش جدا شدم که گفت
#ساعت ۶ این لباسارو بپوش میخوایم بریم جای
+باشه ممنون خدافظ
#خدافظ
داشت سوار ماشین میشد که ....
عکس کفش و لباس ات رو میزارم
و ممنون میشم اون قلب رو قرمزش کنی ❤️